شعر آرام جان
26 اسفند 1395 توسط حسرت 313
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود
گاهی همان کسی که دم از عقل می زند
در راه هوشیاری خود مست می رود
گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست می رود
اوّل اگر چه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفتهست می رود
وای از غرور تازه به دوران رسیده ای
وقتی میان طایفه ای پست می رود
هر چند مضحک است و پر از خنده های تلخ
بر ما هر آنچه لایقمان هست می رود
گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست می رود
اینجا یکی برای خودش حکم می دهد
آن دیگری همیشه به پیوست می رود
این لحظه ها که قیمت قدّ کمان ماست
تیریست بی نشانه که از شصت می رود
بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند
امّا مسیر جاده به بن بست می رود
#افشین_یداللهی